عضلانی، سرما، گرما و عوامل روانی، اگر فشار کافی داشته باشد ممکن است منجر به ایجاد واکنش شود که او آن را « نشانگان کلی سازگاری » یا «G.A.S» نامیده است.
«G.A.S»بهتلاشهای عمومیتیافته بدن برایدفاع ازخود درقبال عواملمضراشارهدارد. این نشانگان شامل تمام تغییرات نامعین خاص است که به دستگاه زیستی القا شده و در سه مرحله قابل وقوع است.
1- واکنش هشدار دهنده :
واکنش اولیه ارگانیزم است و مربوط به زمانی است که موجود به طور ناگهانی با محرکهای مختلف روبرو میشود و نمیتواند خودش را با آنها سازگار کند. این واکنش دارای دو مرحله است:
الف: ضربه:
واکنش فوری و ابتدایی نسبت به عامل آزار رساننده، افزایش بدن، از دست دادن انقباض طبیعی عضلانی، بالا رفتن فشار خون، تپش قلب از نشانههای عمومی آن به شمار میرود. ( شاملو ، سعید ، بهداشت روانی ، تهران ، انتشارات رشد ، 1378)
ب: مواجهه با ضربه:
واکنش بازگشتی یا مرحله بسیج دفاعی که طی آن قشر غده فوق کلیوی بزرگ میشود و ترشح هورمونهای کورتیکوئید افزایش مییابد. اکثر بیماریهای حاد مرتبط با استرس به این دو مرحله مربوط میشوند
در اینجا اشاره به خصوصیات نشانگان یا سندرم کلی سازگاری میتواند به تبیین بیشتر مطالب فوق کمک کند. خصوصیات این نشانگان عبارتست از ازدیاد ترشحات هورمونهای بخش قشری غده فوق کلیه بر اثر تحریکات غده هیپوفیز مغز که موجب واکنشهای فیزیولوژیکی میشود و درجه مقاومت بدن را پایین می آورد و تعادل حیاتی بدن را به هم می زند و اگر طولانی شود منجر به ایجاد مرض میشود.
2- مقاومت
ارگانیزم از طریق مکانیزمهای سودمند مقابله با استرس سازگار شده و تعادل خود را بازمییابد.
3- فرسودگی
اگر عامل استرس تشدید شود یا ارگانیزم قادر به ارائه پاسخ مؤثری نباشد، مرحله سوم یعنی فرسودگی را به دنبال خواهدداشت، که برمبنای نظریه سلیه مکانیزم سازگاری مختل شده و کاملاً از بین میرود و در نتیجه ارگانیزم یا دچار صدمات غیر قابل جبران خواهدشد و یا خواهد مرد.
سلیه(1990)، معتقد است که : « استرس از نظر ماهیت اختصاصی، اما منشأ غیر اختصاصی دارد. اختصاصی بودن ماهیت آن یعنی اینکه دارای تغییرات قالبی و کلیشهای یکسان و ویژهای است که مهمترین آن عبارتند از: واکنش غده قشری فوق کلیه، بخش جلوی هیپوفیز، کاهش میزان ائوزنیوفیل در خون و رشد فرایندهای زخمی در دستگاه گوارش و اما غیر اختصاصی بودن آن از این نظر است که استرس بر اثر محرکهای گوناگون به وجود میآید.
در نهایت دیدگاه سلیه نسبت به استرس وارد چارچوب ادبیات روانشناسی شد، لیکن مرتباً در شیوههای تبیین آن تغییراتی به وجود آمد. د’رنود3 ( به نقل از دسبون، 1982) طی ایجاد تغییراتی در الگوی زیست شیمیایی سلیه، آن را در زمینه مطالعات اختلالات روانی در محیط اجتماعی قابل استفاده نمود. او در واکنشهای استرس 5 عامل عمده را پیشنهاد داد. اولین عامل، متغیرهای استرسزای بیرونی است که در جهت برهم زدن تعادل ارگانیزم عمل میکند. دومین عامل، عوامل میانجی مشخص است که می تواند تأثیرات عوامل استرسزا را کاهش دهد. سومین عامل، خود استرس است که نتیجه تعامل بین عوامل استرسزا و عوامل میانجی است. چهارم، نشانگان سازگاری است که ارگانیزم طی آن سعی می کند با عوامل استرسزا مقابله کند. پنجمین عامل، پاسخی است که ارگانیزم به موقعیت استرسزا میدهد.
نظریه لازاروس:
عده دیگری از دانشمندان از جمله روانشناس معروف ریچارد لازاروس1 معتقد است که وقایع کوچک روزمره بیشتر باعث ایجاد استرسهای جسمی و روانی میشوند تا وقایع مهمی که هلمز از آنها یاد میکند. این نظریه را تعدادی از محققان مورد تأیید قرار میدهند. مثلاً در پژوهشی که به سال 1983 توسط دو روانشناس به نامهای چارلزاسپیگلر2و کنت گرایر3 ، بر روی 200 تن از افراد پلیس انجام گرفت، چنین نتیجهگیری شد که استرس حاصل از دستگیری مجرمان بزرگ نسبت به کارهای کوچک و معمولی روزانه از قبیل بردن مجرمان به دادگاههایی که در صدور حکم تعلل میکنند، بسیار کمتر بود. (کلانتری، 1377)
لازاروس با طرح نظام شناختی ـ ارزیابی خود، که آغازگر دوران تفکر تعاملگرا بوده در حالیکه محرکهای محیطی و واکنشهای فردی را به عنوان دو عامل فعال مؤثر بر یکدیگر معرفی نمود، خاطر نشان کرد که هیچکدام آن دو به تنهایی مبین استرس نیستند، بلکه در این زمینه کیفیت و رابطه بین این دو عامل از اهمیت خاصی برخوردار است. وی معتقد بود استرس توسط ادراک شخص از موقعیت روانشناختی تعریف میشود این ادراک شامل تهدیدها، آسیبهای بالقوه، چالشها و ادراک شخص از توانایی مقابله خود با آنهاست . لازاروس همچنین بر مفاهیم تعارض، ناکامی و تهدید تأکید نمود. تعارض زمانی اتفاق می افتد که دو هدف ناسازگار وجود دارند.
ناکامی زمانی اتفاق میافتد دستیابی به یک هدف مانع تحقق هدف دیگر گردد. تهدید شامل پیش بینی و انتظار کشیدن برای ضرر ـ فقدانی است که هنوز اتفاق نیفتاده و براساس آنکه شخص فکر میکند تا چه حد توانایی مقابله با آن را دارد، میتواند خفیف یا شدید باشد.
علتهای استرس:
عوامل بسیاری هستند که فشار Stress را بر بافتها و بدن انسانی افزایش میدهند. عواملی مثل شوک الکتریکی، سرما و گرمای شدید، جراحات جسمانی، صداهای بلند و دلخراش، سوء هاضمه، بیخوابی، خستگی شدید جسمانی، مواد مخدر، اختلالات و تنازعات خانوادگی، از این جملهاند که خطر تهدید هر یک از این عوامل در سطح روانی یک فشار روانی محسوب میشود
میسون لوین و دیگران شواهدی گردآوردهاند که ثابت میکرد مانند پاسخهای خودکار، پاسخهای غدد درونریز به استرس نیز به بهترین وجه به صورت الگوها و نه به صورت پاسخهای یکپارچه توصیف میشوند. فشارهای روانی ممکن است هنجاری یا غیر هنجاری باشند. فشارهای روانی هنجاری ناشی از رویدادهای غیرمنتظره نیستند. مانند پیدا کردن شغل جدید، ازدواج، جدایی از همسر، مرگ یکی از اعضای خانواده، فشارهای روانی غیرهنجاری ناشی از رویدادهای کاملاً غیرپیشبینی هستند. مانند گرفتار زلزه شدن یا در موقعیت سرقت از بانک قرار گرفتن. در مطالعات «میدو تاون منهاتان» ، استرسهای زندگی در طبقات زیر در نظر گرفته شده؛ محدودیتهای اقتصادی، خانوادههای تک سرپرستی، بیماری جنسی، انزوای اجتماعی و نگرانی در مورد شغل.
به طور کلی، استرس حاصل نیاز ما به سازگاری فیزیکی، ذهنی و احساسی در مقابل تغییر است. مقدار جزئی استرس میتواند مفید باشد، چرا که به زندگی جذابیت و تحرک می بخشد و ما را روی پای خودمان نگهمی دارد. تغییرات جزئی و ملایم نه تنها مضر نیستند بلکه مفید و سازندهاند و در پرورش حس سازشپذیری ما نقش عمده ای ایفا میکنند. اما وقتی که تغییرات از حد مجاز فراتر روند و در طول دورهای از زمان بر زندگی ما اثر منفی بگذارند، در این جاست که ظرفیت سازشپذیری ما اشباعمیشود و تحملآن غیرممکن می کند
با توجه به مطالب فوق، میتوان نتیجه گرفت که استرس تنها تحت تأثیر عوامل زیانآور روی ارگانیسم ایجاد نمیشود به گونهای که سلیه به هنگام طرح تاریخی این موضوع میگوید: « استرس عبارتست از مجموعه واکنش غیراختصاصی که تحت تأثیر محرکهای گوناگون در ارگانیسم ایجاد میشود.» برخلاف تصوراتی که ایجاد شده بود، باید گفت که سلیه نیز ابتدا چنین تصور میکرد استرس تنها تحت تأثیر عوامل زیان آور ایجاد نمیشود. سلیه میگوید: هرچیز خوشایند یا ناخوشایند باعث استرس میشود، یک ضربه درداور به همان میزان می تواند علت یک استرس گردد که یک بوسه صمیمانه.
عواقب استرس:
طبق نظر هلمز و راهه (1976) مواجه شدن با تعداد زیادی از موقعیتهای استرسزا در یک زمان کوتاه میتواند برای بهداشت روانی پیامدهای نامساعد داشته باشد. همه تغییرات زندگی از جمله ازدواج، تغییرات در ساعات کار روزانه و حتی تغییر در ساعات حرکت وسایل نقلیه، استرسزا است و اگر میزان استرس از توانائی سازگاری ارگانیسم فراتر رود میتواند بهداشت روانی فرد را به خطر اندازد و حتی به بیماری جسمی منجر شود.
اگر تنها استرسهای مفید وجود میداشت نتایج خوشحال کننده و سودمندی نیز دربرداشت و انرژی لازم برای فعال بودن و زندگی موفق داشتن در همه زمینهها را فراهم میکرد متأسفانه عکس قضیه بیشتر اتفاق میافتد و اثر آن نیز به مراتب بیشتر در ذهن ما باقی میماند به طور مثال یک واقعه غمانگیز لذت اتفاقات خوشایند قبل از آن را از بین میبرد و با یک حادثه رانندگی هنگام بازگشت هرقدرهم کوچکتر باشد، خوشی تعطیلات را تحتالشعاع قرار میدهد بنابراین از آنجا که استرسهای بد با شدت و تأثیرگذاری بیشتری بر انسان وارد می شوند نتایج و پیامدهای آن مشهودتر و تأسفانگیزتر است. استرس اغلب تلخ و خشن است و پیامدهای آن نیز ناهنجار و دردناک میباشد این پیامدها برحسب مدت اثر استرس و استرس انباشته شده و میزان انرژی سازگاری فرد متغیرند
استرس در حد کم بسیار مفید است چون نه تنها باعث بوجودآمدن علاقه و انگیزه در زندگی ما میشود، بلکه باعث ایجاد اعتماد به نفس در ما نیز میگردد.
عوامل مؤثر در تشدید فشار روانی:
اثرات فشار روانی، مانند میزان اضطرابی که برمیانگیزد و میزان اخلال آن در توانائیهای شخص برای کار و کوشش، به چند عامل بستگی دارد که از آن جمله است برخی ویژگیهای خود فشار روانی مانند موقعیتی که فشار روانی در آن روی میدهد، و برآورد و ارزیابی آدمی از موقعیت فشارزا و منابعیکه وی برای کنارآمدن با آن دردسترس دارد.
1- دوام و امکان کنترل طول دوره فشار روانی:
کنترل داشتن بر طول دوره یک رویداد فشارزا نیز از شدت فشار روانی میکاهد، در یک پژوهش به آزمودنیها عکسهای رنگی صحنههای فجیع مرگ آدمیان نشان داده میشد. افراد گروه آزمایشی میتوانستند با فشار دادن یک تکمه به نمایش عکسها پایان دهند. آزمودنیهای گروهگواه میبایستی همان عکسها را برای مدت زمانی که افراد گروه آزمایشی به اختیار خود، تماشا میکردند، تماشا کنند، اما خودشان نمیتوانستند به نمایش عکسها پایاندهند. از راه پاسخ گالوانیکی پوست(GSR) معلوم شد که میزان اضطراب گروه آزمایشی بسیار کمتر از اضطراب گروهی بود که هیچ کنترلی بر طول دوره تماشای عکسها نداشت.
2- قابلیت پیش بینی:
گاهی اوقات میتوانیم وقوع حادثهای را پیشبینی کنیم ولی گاهی چنین نیست اگرحوادث قابل پیشبینی باشند افراد فشارروانی کمتری را احساس میکنند.حتی وقتی آدمی نمیتواند کنترلی بر فشار روانی داشته باشد اگر بتواند آن را پیشبینی کند از شدت آن کاسته میشود. آزمایشهای آزمایشگاهی نشان میدهد که هم آدمیان و هم حیوانها رویدادهای آزارنده پیشبینیپذیر را به رویدادهای آزارنده پیشبینیناپذیر ترجیح میدهند.
3- ارزیابی شناختی:
اینجا فقط تکه های از پایان نامه به صورت رندم (تصادفی) درج می شود که هنگام انتقال از فایل ورد ممکن است باعث به هم ریختگی شود و یا عکس ها ، نمودار ها و جداول درج نشوند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 77u.ir مراجعه نمایید
رشته روانشناسی و علوم تربیتی همه موضوعات و گرایش ها :روانشناسی بالینی ، تربیتی ، صنعتی سازمانی ،آموزش و پرورش، کودکاناستثنائی،روانسنجی، تکنولوژی آموزشی ، مدیریت آموزشی ، برنامه ریزی درسی ، زیست روانشناسی ، روانشناسی رشد
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
ادراک شخص از یک رویداد فشارزا، در شدت و ضعف استرس تأثیر میگذارد. اینکه شخص از یک رویداد فشارزا ، چه ادراکی داشته باشد، به برآورد او از درجه تهدیدآمیز بودن آن رویداد نیز بستگی دارد. موقعیتهایی که شخص آنها را به صورت تهدیدی برای زنده ماندن خود (اطلاع از ابتلا به سرطان) یا به صورت تهدیدی برای اعتبار و ارزش خود (شکست در شغلی که خودش برگزیده) ادراک کند، بیشترین فشار روانی را ایجاد میکند.
4- شدت:
فشارهای روانی با شدت ناراحتی که شخص با آن مواجه میشود در رابطه است مثلاً تأثیر آسیبدیدگی ناشی از یک حاثه رانندگی کمتر از فقدان یک شخص مورد علاقه می باشد
5- میزان اعتمادبه نفس و احساس کارآیی:
اطمینان خاطر آدمی به اینکه میتواند یک موقعیت فشارزا را به خوبی اداره کند نیز عامل عمدهای در تعیین شدت فشار روانی به شمار میرود. برای بیشتر مردم سخنرانی در برابر یک جمعیت، رویدادفاجعهآمیزی به شمار میرود. اما مردمانی که در این کار مهارتی بدست آورده اند به توانایی خود اطمینان دارند، در چنین موقعیتی اضطراب ناچیزی را تحمل میکنند. مخصوصاً موقعیتهای اضطراری فشارزا هستند. چون در این مواقع است که شیوههای معمول آدمی برای کنار آمدن با رویدادها کارایی ندارد.(براهنی، نقل از هیلگارد واتکینسون، 1372)
6- نقش محیط و حمایتهای اجتماعی:
بسیاری از محققان ( کاسل1،گانستر2 و ویکتور3) استدلال کردهاند افرادی که عضو شبکه اجتماعی گستردهای هستند، کمتر تحت تأثیر منفی رویدادهای فشارزای زندگی قرار میگیرند و احتمالاً کمتر دچار مشکلات سلامتی ناشی از فشار روانی میشوند. همچنین کاملاً معلوم شده است که به طور طبیعی وجود سیستمهای حمایتی نظیر خانوادههای گسترده، گروه های شغلی، انجمنها، موجب تسهیل مقابله با مشکلات، توانبخشی و بهبودی میشوند. چنین فرض شده است که حمایتهای اجتماعی به عنوان یک سپر4 یا حائلی5 میان فشارهای زندگی و به خطر افتادن سلامتی عمل میکند. (
روش های پیشگیری از ایجاد استرس:
سلیه پدر تحقیقات در زمینه استرس، اهداف، قواعد و معیارهایی را که برای رفتار سالم و پیشگیری از ایجاد استرس لازم است، به شدت تقسیم میکند.
هدفهای کوتاه مدت:
هدفهای کوتاه مدت، برای ارضای آنی خواستهها میباشد. بسیاری از این اهداف به آسانی قابل وصول هستند و احتیاج به طرحریزیهای پیچیده و یادگیریهای دراز مدت ندارند. مانند لذت بردن از طبیعت، تفریح، گردش، راه رفتن، بازیهای مختلف سرگرم کننده، فعالیتهای خلاقه مانند نقاشی و ….. در این نوع فعالیتها کار و پاداش تقریباً در یک زمان انجام می شود..
یکی از هدفهای کوتاه مدت در پیشگیری و مقابله با فشارهای روانی، ورزش است. تحقیقات نشان میدهد که با ورزش کردن موادی آرامبخش به نام آندروفین در مغز آزاد میشوند و به این دلیل ورزش شیوه بسیار مؤثری برای برطرف کردن تنشهای جسمانی و روانی است.(علیزاده، ماهنامه موفقیت، ص73)
هدفهای دراز مدت:
هدفهای دراز مدت، برای ارضای از آینده، طرح ریزی میشوند. آنها در حال حاضر تأثیر زیادی بر رفاه، سلامت و راحت زندگی کردن ما ندارند، بلکه برعکس در اکثر موارد با آنها در تضاد هستند. سلیه میگوید: هر فردی، چه به وجود خالق برای این گیتی معتقد باشد یا نه، این مطلب را درک میکند که هدف نهایی او باید از مرز لحظهها بگذرد و برای رسیدن به آن، از بعضی از اهداف لحظهای حاضر نیز باید صرفنظر کند. هدفهای دراز مدت در اصل ، اجتماعی هستند؛ بدین نحوکه کوشش برای آینده ، تلاشی است برای ایجاد کردن جوی برای بدست آوردن خوشبختی . این اهداف میتواند ما را در مسیر یک زندگی فعال ، با معنی ، شاد و طولانی قرار دهد و از اثرات و آسیبهای غیر لازم استرس حاصل از ستیزهجوئیها ،محرومیتها و ناامنیها دور نگه دارد . سلیه ادامه میدهد که بعضی از مردم اهداف آینده را در جمعآوری ثروت و قدرت و تعدادی در مذهب و فلسفه مییابند . سلیه میافزاید که الگوی سازگاری و رفتاری مشخص و واقعبینانهای که با ساختمان شخصیت ما تطبیق نکند، نتیجهاش بیماریهای روانی، محرومیت، احساس ناامنی ، بیهدفی و پوچی ، سردردهای میگرن ،زخم معده و روده، حملات قلبی، ناراحتیهای عروقی، فشار خون، خودکشی و یا تنها یک زندگی غمگین و تلخ است.
هدف نهایی:
سلیه معتقد است که هدف نهایی بشر شکوفا شدن هر چه بیشتر وجود اوست، بر اساس ساخت وجودیش. این مقصدی است که باید پایه و اساس همه فعالیتهای او باشد. اگر فرد برای رسیدن به وجود مطلق و خالق خود ویا هماهنگی با طبیعت و جامعه تلاش میکند، لازم است تعادلی بین هدفهای کوتاه مدت و دراز مدت خود به وجود آورد ؛ یعنی ایجاد نوعی تعادل بین کاشتن و درو کردن، به نحوی که وجود او اجازه میدهد .میتوان گفت بحث تعادل کاشتن و درو کردن اخیر، در واقع به محدودیتهای بدن اشاره دارد . محدودیتهای بدن در برابر فشار روانی میتواند با ظرفی مقایسه شود که هر یک از ما درون بدن خود داریم . هر فردی ظرفیت خاصی برای فشار روانی دارد. بنابراین همه ما ظرف فشار درونی 1 ،با شکل و اندازه متفاوت داریم چون هر ظرف میتواند تنها مقدار معینی مایع را در خود جا