اردیبهشت 8, 1403

لیست فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری قسمت 122

از آب گل آلود ماهی گرفتن-از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن
درینگ-صدای خوردن مضراب یا ناخن با ساز

آجر شدن نان(از بین رفتن درآمد)

پا پیش-گذاشتن پیشقدم شدن-آستین بالا زدن
پیت پیت کردن-پچ پچ کردن-نجوا کردن

تو دلی-بره ای که هنوز زاده نشده و آن را از شکم مادرش درآورند

بوق سگ-بسیار دیر وقت

تو تاریکی رقصیدن-بدون آگاهی کاری را کردن-بی موقع کاری را کردن
بود و نبود-آنچه می تواند وجود داشته باشد-مال و منال-همه ی دارایی

دور-بار-دفعه-نوبت

خون کسی را به شیشه کردن-کسی را رنج و آزار بسیار دادن

به دل گرفتن-رنجیده خاطر شدن

اقبال کسی به برج ریق بودن-بداقبال بودن

به قدر پشت خاک انداز-بسیار کوچک و محقر

روی هم ریختن-توطئه کردن برای پیش بردن کاری-توافق در امری-رابطه ی عاشقانه و جنسی با هم پیدا کردن

حلال زادگی-حلال زاده بودن-درست کردار بودن

بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن

تِک تِک-صدای کارکردن ساعت

 

ژتون-پولک فلزی یا پلاستیکی که به جای پول به کار می رود

از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز

رو پنهان کردن-خود را مخفی کردن

 

خودخوری-حالت خودخور

داش-لوطی-مشدی

ریش بز-گیاهی همیشه سبز و پرشاخه

دُهُل دریده-بی شرم-ناپارسا

حرف توی دهن کسی گذاشتن-سخنی را به کسی یاد دادن-تلقین کردن

خِس خِس-صدای تنفس کسی که نفس تنگی دارد

زُل-خیره
 

چو افتادن-شایع شدن-شهرت یافتن

چِز دادن-روی آتش گرفتن پوست برای سوزاندن موها و پرها

پست خوردن کسی-با کسی رو به رو شدن

 

روی دوش کسی سوار شدن-بر کسی مسلط شدن

زیر و بالای کسی را جنباندن-زیر و بالا گفتن

 

ته دل کسی مالش رفتن-احساس ضعف یا ترس کردن-حالتی شبیه به گرسنگی داشتن

به دست و پای کسی افتادن-با التماس تقاضای ترحم کردن-نهایت خاکساری کردن

درجه-تب سنج-مرتبه ی نظامی

جد و آباد درآوردن و گفتن-دشنام دادن-ناسزا گفتن

جرات دادن-دل دادن-دلیر کردن

حرف چند پهلو-سخن مبهم و دارای چند معنی

درد-نفرینی مانند کوفت-زهرمار-مرض

دوندگی-سعی و کوشش

آب از آب تکان نخوردن(رخ ندادن جنجال و هیاهو، آرام ماندن اوضاع)
به خاطر داشتن-به یاد داشتن-از بر بودن
از آب درآوردن(عمل آوردن، انجام دادن)

خالو-دایی-کلمه برای خطاب در جنوب ایران

اجاق کسی کور بودن-نازا بودن-بی فرزند بودن

هرماری-ز خوردنی یا نوشیدنی تلخ-کار سخت و دشوار

خال باز-کسی که ورق ها را با تردستی می اندازد و مردم را فریب می دهد

 

از بای بسم الله تا تای تَمَت-از اول تا آخر-از سیر تا پیاز

پس پس رفتن-رو به عقب گام برداشتن

خرخور-چیزی که قابلیت خورده شدن را از دست داده است

از قلم انداختن(از یاد بردن، مورد بی‌توجهی قرار دادن)

راه پیدا کردن-جستن راه حل برای مشکل-به نحوی در جایی وارد شدن

آب بندی کردن(آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو)

تنبل خان-تن پرور

دست به آب رسانیدن-به دستشویی رفتن-به توالت رفتن

آخِی-صوتی برای تاثر یا شادی
آب سیر-جانور خوش‌رفتار

دُم کله پز را گرفتن-رفتن کسی بی سر و پا و آمدن کسی بی سر و پاتر به جای او

دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که

خدا به سر شاهده-خدا بالای سر شاهد است

خاک به سری-همبستری زن با شوهر

چسبیدن خِر کسی-گریبان کسی را گرفتن و به اصرار چیزی خواستن

چرچر کسی را به راه انداختن-اسباب عیش و نوش کسی را فراهم کردن

جِرم-ته نشست هر چیز-آن چه از دود چسبنده بماند

حسرت به دلی-آرزومندی شدید

زیر چاق-حاضر-آماده

تخم دو زرده کردن-کاری بزرگ انجام دادن

داماد-مرد تازه زن گرفته

خروس کسی خواندن-شاد و شنگول بودن-روزگار بر وفق مراد بودن

 

رک و راست-صاف و پوست کنده-صریح

 

حاج بادام-گونه ای شیرینی از آرد و بادام و شکر

دست برداشتن-صرف نظر کردن-چشم پوشی کردن-به حال خود رها کردن

تریش-پارچه یا پوست بلند و باریک

جِر دادن-پاره کردن-در مقام تهدید نیز می گویند

خمیره-سرشت-ذات

ابرو انداختن-ابرو آمدن
خاطرخواه شدن-عاشق شدن-دل باختن

تار و تنبور-همه گونه آلات نوازندگی

ذِله آمدن-به ستوه آمدن-خسته و عاجز شدن

چارقد قالبی-نوعی چارقد که آن را آهار می زدند تا راست و منظم بایستد

دو دستی-با هر دو دست

اقل‌کم(دست‌کم، لااقل)

چشم و ابرو-زیبایی چهره

ترور کردن-کشتن به دلیل سیاسی

خون کسی را مکیدن-مال کسی را به تزویر غارت کردن-به کسی تعدی و ستم کردن

زبیل-آشغال-زباله

پیاز خرد نکردن به ریش کسی-از کسی ترسی نداشتن-به کسی اعتنایی نداشتن

آواز دادن-خواستن

به تته پته افتادن-به لکنت زبان افتادن

از چیزی (کسی) زده شدن(از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن)

دستِ دلبر-گران قدر-عزیز

دو بامبی-دو دستی-با دو دست

دل کسی خون بودن-سخت رنجیده بودن-بسیار اندوهناک بودن

بافتنی-جامه ای که با دست بافته شده باشد

پَپِه-بی عرضه-پخمه-بی سر و زبان-خجالتی-ترسو
توبره ی گدایی-کیسه ی گدایی

بی صاحاب مانده-صاحب مرده-وامانده

ازراه‌نرسیده(در همان لحظه‌ی رسیدن، به مجرد ورود)

چو انداختن-شایعه پراکندن

چاله میدان-نگا. چاله خرکشی

رومیزی-منسوب به میز

بیخ ریش کسی بستن-به زور دادن-تحمیل کردن
خط در میان حرف زدن-آرام آرام و شمرده سخن گفتن
 

تند رفتن-دور برداشتن-زیاده روی کردن-از حد خود تجاوز کردن

دست به چیزی شدن-بی درنگ آن چیز را برداشتن-آماده ی استفاده از آن چیز شدن

آمدکار-شگون-فال نیک-خجستگی

خجالت زده کردن-شرمنده کردن-خجالت دادن

آفتابه‌آب‌کن(پست ترین نوکر)

بالا تنه-از کمر به بالای بدن

دمدمی مزاج-دمدمی

حنای کسی رنگ نداشتن-اعتبار نداشتن-دارای نفوذ نبودن

خواب و خوراک-خورد و خواب

دست و پا توی هم رفتن-بی پول شدن-گرفتاری مالی پیدا کردن

باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب

تنه زدن-با تنه به کسی ضربه زدن

زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله

برو برو داشتن-دارای مال و قدرت بودن-مورد توجه بودن- بر و بیا داشتن

بر پا-سرپا-استوار-بلند شوید !

از نان خوردن افتادن(نان کسی آجر شدن)

رو به راه شدن-آماده و مهیا شدن

از آب گل آلود ماهی گرفتن(از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن)

بخیه به آبدوغ زدن-کار بی هوده کردن

چراغانی کردن-جشن گرفتن

دو دو زدن-تکان تکان خوردن

رو به رو شدن-برخورد کردن-ملاقات کردن-مواجهه شدن

دامن بر آتش زدن-فتنه ای را شدیدتر کردن
پیش کنار-بیضه-خایه
بند کشی-پر کردن درزهای آجرها و سنگ ها با سیمان و ساروج

بغض کردن-متاثر و غمگین شدن و به خود فرو رفتن

از منبر پایین آمدن(از پرچانگی دست برداشتن، سخن را به پایان آوردن)

دهن تر کردن-اندکی نوشیدن-لو دادن

چهره کردن-نگا. چهره شدن

چرخیدن در روی یک پاشنه-تغییر نکردن وضعیت-گذشتن وضع به منوال سابق

خالی بند-چاخان-دروغ گو

از پارو بالا رفتن پول-ثروت بسیار داشتن

 

زیر آبکی-شنای زیر آب-پنهانی

چیزی شدن-اهمیت و اعتباری پیدا کردن-به جایی رسیدن

خندق بلا-شکم

بار خود را زمین گذاشتن-زایمان کردن

حلال طلبی-نگا. حلال یابی طلبیدن

در آمدن از زیر بته-خانواده و اصل و نسبی نداشتن

پاخان-پشت هم اندازی-سفسطه کردن

خودسر-گستاخ-سرکش

خوش برخورد-خوش محضر-خوش معاشرت

چرخ کسی را چنبر کردن-به اصرار کسی را به کار واداشتن-پیله کردن

روغنی-آلوده به روغن

تازه کار-کم تجربه-مبتدی-ناشی

تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد

تلکه بند شدن- تلکه کردن

چرچری کردن-خوردن و عیش کردن

تو نخ کسی یا چیزی بودن یا رفتن-کسی یا چیزی را پاییدن و زیر نظر داشتن

آب‌کور-کسی که سودش به دیگران نمی رسد

آلاف و الوف(مال و ثروت، جاه و مقام)

خواهر و مادر-عرض و ناموس-خانواده

زُل-خیره

آفتابگیر(جایی که آفتاب بر آن بتابد، سایبان، چتر آفتابی)

دشت کسی را کور کردن-اولین فروش کاسب را نسیه خریدن

ازرق شامی-اخمو-ترشرو

به خط کردن-به صف کشیدن

چار-کوتاه شده ی عدد چهار-مترادف چشم

ریسمان را طناب کردن-یک کلاغ چهل کلاغ کردن-اغراق کردن

دست باف-بافته با دست

پافنگ-نهادن ته تفنگ در کنار در حالت خبردار ایستادن

پخش-پراکنده

دُم سیخ شدن-سقط شدن-مردن
چار نعل-به سرعت-به تاخت

انگشتر پا(چیز بی‌ارزش)

درچین و ورچین-جمع و جور کردن-مرتب کرد

اسباب‌بازی(وسیله‌ی بازی (به‌ویژه برای کودکان))

زرده ی کسی نبستن-موفق نشدن در کار-بی ثمر ماندن کوشش کسی

حال و احوال کردن-سلام و احوال پرسی کردن

جَفت-چوب بست انگور

این دست و آن دست کردن(وقت تلف کردن، وقت کشتن، به عقب انداختن)

دو زاری-سکه ی دو ریالی

جاپایی برای خود باز کردن-خود را به جایی بند کردن

پشتی-بالش-حمایت

بست-محلی در جاهای مقدس یا دیگر که شخص در آنجا از تعرض در امان می ماند-تکه ی کوچکی از تریاک

پاشویه کردن-شستن پای بیمار با آب گرم نمکدار برای پایین آورد تب

دنباله رو-پی رو-مقلد

دانش سرای عالی-آموزشگاه تربیت استاد

از کاسه درآمده(بیرون‌زده، ورقلمبیده)

خاله بی بی-نوعی آش

دل آمدن-به چیزی تن در دادن

بد مصب-بد مذهب-لاکردار-بی مروت

تاکسی تلفنی-نوعی تاکسی که تلفنی درخواست می شود

 

زیر چاق کردن-برای آماده کردن خود تمرین کردن و مهارت یافتن

زهر چشم-نگاه خشم آلود

استخوان خرد (نرم) کردن(با رنج و زحمت بسیار چیزی به‌دست آوردن، دود چراغ خوردن)

جنجال-هیاهو-داد و فریاد-غوغا

دستِ دلبر-گران قدر-عزیز

جُنگ-کتابی که نوشته های گوناگون از نویسندگان گوناگون در آن باشد

بالای منبر رفتن پشت سر کسی-از کسی غیبت کردن-پشت سر کسی بد و بیراه گفتن

 

دستم به دامنت-به یاری ات سخت نیاز دارم

چوب حراج چیزی را زدن-در برابر تاراج و غارت قرار دادن

آلونک‌نشین(ساکنان حواشی شهرها که در اتاقک‌های آلونک‌وار زندگی می‌کنند)

اُزبَک(بی‌ریخت، ژولیده، ازخودراضی)

داغ و درفش کردن-مجرمی را برای اقرار کردن داغ کردن

تب و تاب-سوز و گداز
پاره آجر-شکسته ی آجر

دل کسی را خون کردن-کسی را سخت رنجاندن

خاله خواهر خوانده-نگا. خاله خاک انداز

دهن کسی لق بودن-رازدار نبودن

بدلی-تقلبی-جنس بد

 

دل ای دل کردن-آواز اندوهگین خواندن

توپ مروارید-توپ بزرگ در ارگ تهران که در گذشته زنان در روز چهارشنبه سوری از زیر آن می گذشتند تا بخت شان گشوده شود

اشک کوه-یاقوت-لعل

چاخانچی-کسی که همیشه دروغ بافی می کند

از پاشنه در آوردن-به هر گوشه و کنار سر کشیدن

دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن
خدا وکیلی-صادقانه-راست و درست

از بر گفتن یا نوشتن-متنی به اتکاء حافظه

راحتی-دمپایی

زنگ دندان ماندن-زمان درازی گرسنه ماندن

برادر خواندگی-ایجاد برادری با دیگری-دوستی بسیار نزدیک و صمیمی

از جلوی کسی در آمدن(در برابر کسی مقاومت کردن)

اوف شدن((به زبان کودکان) زخم شدن، درد داشتن)

پیله کردن دندان-ورم کردن لثه

افندی پیزی-به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو-پهلوان پنبه

چانه کردن-تقسیم کردن خمیر نان به گلوله های مساوی

بی رگ-بی غیرت-بی حس

ریشه کردن-قوام یافتن-جایگیر شدن-مستحکم شدن وضع

دست فرمان-مهارت در رانندگی

دده مطبخی-آدم کثیف و بد بو

خدا گرفتن-به عذاب خدا گرفتار شدن-بدبخت شدن

پرت کردن-چیزی را با شدت دور انداختن

 

پیاله زدن-می نوشیدن

دلداری دادن-تسلی دادن

تور خوردن-برخورد کردن-به پست کسی خوردن

تند-بسیار تلخ و تیز-سخت و شدید-پر رنگ

این خاکدان-دنیا

به آخر خط رسیدن-به پایان کار

به تخته زدن-در مقام تعریف و چشم نخوردن کسی بکار می برند

به صرافت افتادن-به فکر انجام کاری افتادن

دوا-واجبی-مشروبات الکلی

خوش و بش-خوش آمد گویی و احوال پرسی-چاق سلامتی کردن

دله-ظرف حلبی

زد و بند-ساخت و پاخت-بند و بست-توطئه

جا خوردن-یکه خوردن-تعجب زیاد کردن-غافلگیر شدن

بد گل-زشت-بد ترکیب

از زمین سبز شدن(ناگهان و بی‌خبر پدیدار شدن، به‌طور غیرمنتظره حاضر شدن)

جفت کردن صدا با ساز-هماهنگ کردن صدای ساز توسط کوک

آفتاب لب بام(پیری نزدیک به مرگ)

دود چراغ خوردن-زحمت کشیدن-تحمل رنج کردن-استخوان خرد کردن

زنگ-زمان آموزش درس یا فاصله ی میان دو درس در مدرسه

دبوری-بی سر و پایی-ولگردی

انگشت به دندان گزیدن-متحیر شدن-حسرت خوردن

حساب پس گرفتن-به روشن کردن حساب واداشتن

دارایی-ثروت-وزارت خانه ای که امور مالی کشور در آن رسیدگی و برنامه ریزی می شود

پشت پا-فنی از کشتی برای انداختن حریف

پلاس-اثاث مختصر منزل

به آتش کسی سوختن-به مکافات خطای دیگری مجازات دیدن

پیچ و خم خوردن-پیچ و تاب خوردن

زیر دریایی-کشتی جنگی که می تواند در زیر آب حرکت کند

تنوره-دودکش-آتشخانه ی سماور و مانند آن

خرده کاری-کار جزیی

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی(برای کسی نقشه کشیدن، از کسی بد گفتن)

دست برداشتن-صرف نظر کردن-چشم پوشی کردن-به حال خود رها کردن

پس کله ی کسی زدن-کسی را به کاری واداشتن

افقی برگشتن-شهید شدن و روی دست‌ها تشییع شدن

استخوان‌فروش-ستایشگر آبا و اجداد

آهو چشم(معشوق، شاهد)

چیز-آلت تناسلی

تیار کردن-آماده کردن

چاق و چله-سر حال-سر دماع-فربه-سالم و شاداب

برات شدن به دل کسی-گواهی درونی پیدا کردن-گواهی دادن دل

آش هفت جوش(قضیه‌ی پیچیده)

افتادن دست(از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن)

تناسب داشتن (چیزی) به کسی

تو سر کسی زدن بر کسب-منت گذاشتن-به رخ کسی کشیدن

زبان بندان کردن-دهان همه را با ایجاد وحشت بستن و سپس چاپیدن

رنگ شدن-گول خوردن

چشم چپ به کسی انداختن-دشمنی کردن با کسی

آمد(فرخندگی، خوش‌قدمی)

جمال کسی را عشق است-کسی را دوست داشتن-دیدار کسی را به فال نیک گرفتن

دنبال کردن-تعقیب کردن-اصرار و پافشاری کردن-پی گیری کردن

صدایی برای نهیب زدن و راندن سگ

جُنگ-کتابی که نوشته های گوناگون از نویسندگان گوناگون در آن باشد

روزه ی کله گنجشکی-روزه ای که بچه ها تا نیمه های روز می گیرند

دون-برنج خوب نپخته-دانه هایی که به پرندگان می دهند

جَر-پیچ و خم راه

رو آب انداختن-فاش کردن-آشکار کردن

دزد زده-سرقت شده

پَرِ گوش و-پره لاله ی گوش

ژاکت-کت بافته شده از کاموا

پدر آمرزیده-دعا یا خطابی برای آمرزیده شدن پدر کسی-پدرت

پَک و پهلو-سینه و چپ و راست آن

خارج از مرکز-مزایایی که به کارمندان خارج از پایتخت داده می شود

از کسی رودست خوردن-از کسی فریب خوردن

جاده کوبی-راه صاف کردن

رو دست بالا آمدن-رقابت کردن-پیشی گرفتن

اَکه ننه(آدم آب‌زیرکاه)

دلچرکی-ناخوشایندی-اکراه

آس و پاس-در نهایت تهیدستی-بینوا-مفلس

جای شکرش باقی است-باید سپاس داشت که از این بد تر نشده است

آخر و عاقبت-نتیجه‌ی خوب

خانه خمیر-نگا. خانه خراب

دست دادن-پیش آمدن

خر و پف-نگا. خرناس

راه اندازی-راه انداختن

ریز ریز-خرد شده-کاملن خرد

پلک روی هم نگذاشتن-حتا لحظه ای نخوابیدن

آدم‌قحطی-کمیابی آدم های کارآمد

خاصه-خان لقب آرایشگر شاهان قاجار

زار و نزار-زرد و ناتوان-بد حال و بیمار

چار خیابان زدن موی سر-تراشیدن مو به شکل + که برای تنبیه دانش آموران انجام می گرفت

زدن به کوچه ی علی چپ-خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی

آتش‌بیار معرکه(فتنه‌انگیز میان دو دشمن)

دانشگاهی-کسی که در دانشگاه کار می کند-اعضای هیات علمی

دنگ کسی گرفتن-هوس نابه جا کردن برای انجام کاری-تصمیم ناگهانی برای کاری گرفتن

چرب زبان-خوش سخن-چاپلوس

خواهر و مادر گفتن-دشنام خواهر و مادر به کسی دادن

پی نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر خود باز کردن

جوال رفتن با کسی-با کسی درافتادن
چوب پوش کردن-با چوب پوشاندن
دَم کرده-پر رطوبت-باد کرده

از سر وا کردن(کاری را سرسری انجام دادن)

بالش نرم زیر سر کسی گذاشتن-به کسی وعده های شیرین دادن

از دیوار مردم بالا رفتن(دزدی کردن)

آفتابه خرج لحیم(بیشتر بودن هزینه‌ی تعمیر چیزی از بهای نو آن)

چارپایه-صندلی کوچک و بدون پشتی

آب سیر(جانور خوش‌رفتار)

تمدن-شهری گری- مجازن: تربیت و ادب

رقصیدن به ساز کسی-تابع سلیقه و خواست کسی بودن-از خود اراده ای نداشتن و از دیگری تبعیت کردن

جناغ-استخوان جلو سینه ی مرغ

به حال آوردن-به هوش آوردن-به کسی شور و حال دادن

داماد سرخانه-دامادی که در خانه ی پدر زن زندگی می کند

پس گوچه-کوچه ی کوچکی که به کوچه ی کوچک دیگری پیوسته باشد

رو کشیدن-به کسی برای نزدیکی کردن تکلیف کردن

دستِ چپ-سمت چپ

چار انگشتی-آدم بی دست و پا-چلفتی

از آب درآوردن(عمل آوردن، انجام دادن)

وسیله‌ی بازی (به‌ویژه برای کودکان)

توی هم لولیدن-با هم و کنار هم ایستادن و حرکت کردن

آش آلو شدن(خجالت‌زده شدن، سکه‌ی یک‌پول شدن، کنفت شدن)

دلال بازی-به شیوه دلالان از راه مبالغه و دروغ کاری را بزرگ جلوه دادن-واسطه گری

پیش تختی-پله مانندی برای رفتن به روی تخت مرتفع

چپ بُر-نوعی اره ی دستی

خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل

جاخالی کردن-خود را کنار کشیدن

بده بستان-داد و ستد-معامله

پیر کسی در آمدن-سخت اذیت شدن- پدر کسی در آمدن

آفتابه گرفتن(آفتابه برداشتن)

پچ پچ کردن-نجوا کردن-زیر گوشی حرف زدن

پا ندادن-امکانی پیش نیامدن

جان کندن-رنج بسیار بردن-با سختی فراوان کاری را انجام دادن

چُش-کلمه ای که خر را ار رفتن و حرکت باز می دارند

دق دلی-دق دل
چین چین-پر از چین
در هم-به هم آمیخته-سوا نکرده
از کسی خوردن-توانایی مقابله با کسی را نداشتن

زنگوله پای تابوت-فرزند مرد یا زن پیر

مطلب دیگر :
بهترین قالب فروشگاهی [معرفی بهترین قالب های رایگان + ایرانی]

از پاشنه در آوردن(به هر گوشه و کنار سر کشیدن)

حساب پس دادن-جواب دادن به مسئول-دادن صورت ریز مخارج

باد به غبغب انداختن-تکبر کردن-خودخواهی نشان دادن

از صرافت چیزی افتادن(از انجام کاری منصرف شدن)

به نفس نفس افتادن-نفس نفس زدن

دُوال پا-آدم سمج

رو دستی-نوعی دستکش-ضربه ی روی دست-حقه-کلک

بز بیاری-بد شانسی-بد بیاری

چاله میدانی-صفت آدم های بی ادب و بی فرهنگ

آستین از چشم برداشتن-آشکارا گریستن

حسابگر-کسی که در کارها سود و زیان خود را در نظر می گیرد

حبه-پاره ی شکسته از قند یا نبات

باد زدن-با ایجاد جریان هوا خنکی یا اشتعال پدید آوردن

از زمین سبز شدن-ناگهان و بی‌خبر پدیدار شدن-به‌طور غیرمنتظره حاضر شدن

رو دست کسی بلند شدن-از کسی پیشی گرفتن-با کسی رقابت کردن

بور شدن-دماغ سوخته شدن-خجالت زده شدن

آفتابه خرج لحیم-بیشتر بودن هزینه‌ی تعمیر چیزی از بهای نو آن

بی شیله پیله-بدون حقه بازی-صاف و ساده

بی دماغ-افسرده-اوقات تلخ-دمق

پولکی-آن که پول را دوست دارد-آن که رشوه می گیرد-آن چه که با گرفتن پول انجام گیرد
خدا برکت-خدا بیش ترش کند

بوق سگ-بسیار دیر وقت

تیر کردن کسی-کسی را تحریک کردن و به کاری واداشتن

دو لول-اسلحه ای بلند دارای دو خانه برای فشنگ گذاری

امان کسی را بریدن-کسی را درمانده و بیچاره کردن

پایانه-ترمینال-نقطه ای که یک داده وارد دستگاه می شود و یا از آن خارج می شود

 

از کوره در رفتن-به خشم آمدن-آتشی شدن-از جا در رفتن

حاشیه رفتن-سخنان دور از موضوع گفتن-منحرف شدن از مطلب

پاگون-سردوشی

اردک رفتن، غاز آمدن(دست از پا درازتر برگشتن)

چلو صاف کن-آبکش

دویدن توی حرف کسی-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

آمادگی و شوق بسیار برای کاری داشتن

آب دادن بند-خود را لو دادن-فرصت را از دست دادن

ابرو کج کردن(خشم گرفتن)

خرخاری-همدیگر را خاراندن

چک و چانه زدن-چانه زدن-وراجی کردن-مذاکره ی فراوان کردن

افتاده(فروتن، متواضع)

بی معنی- بیخود
از بن دندان(از ته دل، با میل و رغبت)
دزد و حیز-نادرست و مکار

به ریش کسی خندیدن-کسی را مسخره کردن

آفتابه برداشتن-دست به آب رساندن-پابرهنه وسط حرف کسی دویدن

رگ بسمل کسی خاریدن-در معرض خطر و مرگ قرار گرفتن

ته دار-پایه دار

آه از نهاد کسی برآمدن(نهایت تاسف به کسی دست دادن)

روی چوب کردن کسی-کسی را برای کاری تحریک کردن

پاپی بودن-دنبال کردن-اصرار ورزیدن

داربست-چوبی چند که معماران روی آن ایستاده و کار می کنند-چوب بست-داربند

از روی شکم‌سیری-از سر بی‌مسئولیتی-بدون تعمق

خواب و خوراک-خورد و خواب

بازارچه-گذرگاه سرپوشیده با چند مغازه و دکان

رو قوز آمدن-سر لج افتادن

دیوار حاشا بلند است-به آسانی می توان موضوع را انکار کرد

بُل-چیز مفت-موقع مناسب-بهانه

پاره وقت-کسی که تنها بخشی از روز یا هفته را کار می کتد
از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی

زغال اخته-میوه ای از زیتون کوچک تر و ترش مزه

پِق-صدای خنده ی ناگهانی

چار خیابان زدن موی سر-تراشیدن مو به شکل + که برای تنبیه دانش آموران انجام می گرفت

ذوق زده شدن-ناگهان بسیار خوش حال شدن-از شادمانی بسیار و ناگهانی بیمار شدن

چوب در چیزی کردن-تحریک کردن

جیره-سهم معین

اطفال باغ(گل‌های تازه)

دو پول-مبلغ بسیار ناچیز و اندک

 

دم گاو به دست آوردن-قدرت و موقعیتی به دست آوردن-وسیله ای برای معاش به دست آوردن

آدم دو قازی(شخص بی‌سروپای بی‌ارزش)

زه زدن-بیرون شدن کمی رطوبت از مخرج-از زیر کار شانه خالی کردن-منصرف شدن

خُرخُرو-آن که در خواب بسیار خرناس می کشد

به درد خوردن-مفید بودن-به کاری آمدن

جز و وز-اظهار عجز و ناراحتی-شرح غم و اندوه-صدای سوختن چیزی

آتش بی‌باد-ظلم-می

بر و برگرد نداشتن-مسلم-قطعی-بی چون و چرا

بازاری-دارای شغلی در بازار-مبتذل

آدم-نوکر

آستین بالا زدن(آماده شدن، به کاری برخاستن، پا پیش گذاشتن)

آرد خود را بیختن و الک را آویختن-کسی که وظایف زندگی‌اش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست

باغ وحش-جایی برای نگهداری انواع حیوانات غیر اهلی

حکیم جواب کرده-یتیم

دیدن چیزی از چشم کسی-از او دانستن-به حساب او گذاشتن

دُم گرفتن-پشت سر هم ایستادن

در دل آمدن-به دل برات شدن-به خاطر خطور کردن-احساس واقعه ای خوب یا بد کردن

اما(اشکال‌تراشی، ایجاد شبهه)

برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن)

اهل دود-سیگاری

ریش تپه-پر ریش-دارای ریش انبوه
چفت-چسیده-تنگ-زنجیر در
رو به رو شدن-برخورد کردن-ملاقات کردن-مواجهه شدن

تفنگ انداختن-تیراندازی با تفنگ

چیز فهم-عاقل و فهمیده

زر زدن-دری وری گفتن-گریه کردن

تظاهر نمودن-وانمود کردنف ظاهر سازی کردن

بازیگوش-شیطان و حرف نشنو-بازی دوست

پیش چشم داشتن-در برابر چشم قرار دادن

دو زار-دو هزار-دو قران-دو ریال

خدا کند-ای کاش

از کفر ابلیس مشهورتر-گاو پیشانی‌سفید-نزد همه معروف

جا خوش کردن-در جایی که معمولن نباید ماندن اقامت کردن

اجاق-دودمان

دخیل-پناه برده-توسل جسته به

تشریف داشتن-حضور داشتن

آشیخ روباه(آب‌زیرکاه، مکار)

اشتر گربه-چیزهای نامتناسب با هم

حساب خرده-اختلاف کوچک-خرده حساب-بدهکاری مختصر

بازار پسند-مورد پسند خریدار و فروشنده-قابل فروش

چش-چشم

آقا بالاسر-امر و نهی کننده و مراقب

بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن

راه کشیدن چشم-خیره شدن بی اراده به جایی بدون پلک زدن

تلنگر-سر انگشت که به چیزی بزنند

 

ابرو زدن-رضا دادن-اشاره کردن

پا بر چین رفتن-آهسته و آرام با نوک پا رفتن

زد و بندچی-توطئه گر-ساخت و پاخت کننده

آفتابه خرج لولهنگ کردن(چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن)

اَنَک شدن(تحقیر شدن، خجالت کشیدن)

خوش قواره-خوش اندازه-متناسب

ازخداخواسته(آرزومند، مشتاق)

 

اتر خان رشتی-آدم پرافاده

آگوز(لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر)

پیاده کردن-انجام دادن-تحقق بخشیدن-از هم باز کردن

آلت فعل(وسیله‌ی انجام کار)

آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)

دست به روی کسی بلند کردن-کسی را کتک زدن

پا بر چین رفتن-آهسته و آرام با نوک پا رفتن

جیک جیک کردن-غرغر کردن-جویده جویده حرف زدن

پیچ گوشتی-وسیله ای که با آن پیچ را باز و بسته می کنند

برخورد کردن به رگ غیرت کسی-ناگوار آمدن حرفی یا کاری-گران آمدن-احساس اهانت کردن

 

تاریک خانه-اتاق تاریک برای ظهور و چاپ فیلم

 

انگشت به دهان(حیرت‌زده، سرگشته)

زار-کوتاه شده ی زایر

خایه-بیضه-جرات

 

پاورچین-آرام و بی صدا راه رفتن

آبدوغ خیاری-بی ارزش-بی اعتبار

پشت چشم کسی باز ماندن-انگار نه انگار-برای کسی فرقی نداشتن

خُلق تنگ-عصبانی-خشمگین

اُق زدن-بالا آوردن

چله داشتن-عزادار بودن در روز چهلم مرگ عزیزی

توپ ِ توپ-ثروتمند-بی نیاز

زیر دُم سُست-زن منحرف

خوشان خوشان-نهایت خوشی و لذت

 

چپ دست کسی-که کارهایش را با دست چپ می کند

چاشته بندی-ته بندی

آب به آب شدن-تغییر آب و هوا دادن-بهبود یافتن به سبب سفر

بخیر و خوبی-صحیح و سالم-بسلامتی

دماغ چاق بودن-سر حال بودن-تندرست بودن

پاره شدن بند دل-بسیار ترسیدن

 
پشت نویسی-نوشتن در پشت سند یا حواله برای انتقال آن به دیگری

پیسی سر کسی در آوردن-با کسی نهایت بدرفتاری را کردن

بد ذات-بد نهاد-بد گوهر-بد جنس-خبیث

از جنس چیزی بودن

خبرکش-سخن چین

پا پیچ کسی شدن-با کسی در آویختن-به کسی سماجت کردن

پرونده سازی-گردآوری سندهای دروغین برای متهم کردن کسی

خانم-زن بدکاره-هرزه

دان-دانه-چینه

از راه به‌در بردن-فریب دادن-اغوا کردن

بی سیم-دستگاهی که بدون سیم کار می کند

خوش قلق-رام-خوش خوی

اخ و تف کردن(آب دهان بیرون افکندن)

ریغ افتادن-اسهال گرفتن-به تر و ور افتادن

تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی

پچ پچ-نجوا-حرف زیر گوشی

آب در هاون کوفتن-کار بی‌هوده کردن

پاتی کردن-باد دادن خرمن

آش همان آش و کاسه همان کاسه(چیزی تغییر نکرده)
دست به روی کسی بلند کردن-کسی را کتک زدن

دل و جگر زلیخا-تکه تکه-پاره پاره

 

بار خود را زمین گذاشتن-زایمان کردن

از پشه گوشت کبابی خواستن(خواهش یا انتظاری نابه‌جا و نشدنی داشتن)

باز شدن نیش کسی-تبسم کردن از روی خوشحالی و خوشوقتی

ریز بافت-پارچه یا فرش طریف

د ِ-زود باش!

زمین زدن-به زمین انداختن چیزی یا کسی-شکست دادن حریف در کشتی-سبب پایین آمدن بهای چیزی شدن
برچسب زدن-تهمت زدن
این دو کله‌دار-خورشید و ماه

پر و بال-امکان-فرصت

به یک پول سیاه نیارزیدن- به لعنت خدا نیارزیدن

حاضر و غایب کردن-خواندن نام افراد برای تعیین حاضران و غایبان

خدا نگهدار-خدا حافظ

خجالتی-کم رو-پرحیا

بار زدن-پر کردن وسیله ی نقلیه از بار-حمل کردن بار

 

پیش کردن گربه-راندن گربه

جگری-به رنگ جگر

جناغ-استخوان جلو سینه ی مرغ

دار و دسته-پیروان و اطرافیان

بر گرده ی کسی سوار شدن-کسی را زیر فرمان خود آوردن

پشت کار داشتن-داشتن نیرویی که انسان را به پایان دادن کار وا می دارد

چند منه ؟-به شوخی به کسی که دیر می آید و زود می رود می گویند: آمدی بگی چند منه ؟

چرم پاره-خرده های چرم در دکان کفاشی

بله بُری-گفتگو برای تعیین شرایط عقد و میزان حقوق زن و شوهر

از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی

جیز-اسم صوت در زبان کودکان به معنی سوختن

پس دادن-خریده ای را به فروشنده باز گردانیدن-باز دادن چیزی که گرفته اند

جاصابونی-ظرفی که صابون را در آن می گذارند

آدم‌قحطی-کمیابی آدم های کارآمد

زن-عاری از مردانگی-ناجوانمرد-ترسو

چاق کردن-سر حال آوردن-درمان کردن

دهان کسی چاییدن-آرزوی محال داشتن-از عهده ی چیزی بر نیامدن

دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن

زبر-خشن-غیر لطیف

آب شیراز(شراب)

دو رو-لباسی که از هر دو طرف می توان آن را پوشید-آدم غیر صمیمی و فرصت طلب

بخت-شانس-اقبال-شوهر

چل و چو افتادن-شایعه در دهان مردم افتادن

خونین و مالین-زخمی-خونی شده

دست به دامان کسی شدن-به کسی پناه آوردن-به کسی متوسل شدن

آش دهن‌سوز(هر چیز مطلوب و پسندیده)

چس گرگی پا شدن-صبح زود برخاستن

بی سر و پا-پست-فرومایه

از خواب پریدن-بیدارشدن ناگهانی از خواب

زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است

از پیش بردن(با موفقیت انجام دادن)

بد دهن-کسی که پیوسته فحش و ناسزا می گوید

 
داداش-برادر-لفظی برای ابراز صمیمیت

ریخته پاشیده-درهم برهم-شلوغ پلوغ

آلنگ دولنگ-چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند

پای خود را کنار کشیدن-دخالت نکردن

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

 

چله نشینی-خانه نشینی

آوردن(باعث شدن، ایجاد کردن)

خر تب کرده-به تمسخر به کسی می گویند که در هوای گرم لباس بسیار کلفت بپوشد

پَخ دار-چیزی که تیزی لبه های آن گرفته شده باشد

چاپ زدن-چاپ کردن-دروغ گفتن

به خاک سیاه نشاندن-بدبخت و ذلیل کردن

از پا ننشستن(سماجت ورزیدن، از کوشش دست نکشیدن)

دست ِ بالا گرفتن-حدکثر را فرض کردن

پیشمرگ-فدایی-کسی که برای مرگ پیشقدم می شود

چم کسی را گرفتن-دل کسی را به دست آوردن

خوش حرکت-خوش رفتار-طناز
خشتک نشور-آدم پست و بی ارزش
توی آش کسی آب سرد ریختن-عیش کسی را کور کردن-بساط کسی را به هم زدن
پیاده کردن-انجام دادن-تحقق بخشیدن-از هم باز کردن

چل و چو-خبر دروغ-شایعه

پرداختی-مبلغ داده شده

رویخی-فرنی-نوعی دسر که از نشاسته و شکر درست می کنند

زیر دل کسی زدن-فدر ندانستن-بی اعتنا بودن

این پا آن پا کردن(دودل بودن، وقت تلف کردن)

پوز زدن-دهان زدن

جیر جیرک-آدم پر سر و صدا-اهل داد و فریاد

خایه دستمال کردن-چاپلوسی کردن-منت کشیدن

 
به یک چوب راندن-همه را به یک چشم نگاه کردن

ادرار بزرگ(مدفوع)

چی-چه-چیز

خیابان گرد-بی کاره-ولگرد

چشم باباقوری-نابینا-کور

چوق-چوب-تومان

ترک هوا شکستن-کاهش یافتن شدت سرما

آخرین تحویل(قیامت)

دراز نوشتن-مطلب را طول دادن-طومار نوشتن
از سر وا کردن-کاری را سرسری انجام دادن

پیداش شدن- آفتابی شدن-ظاهر شدن

 

زن ِ سفری-زن فاسد و بی عفت

چپ چپ به کسی نگاه کردن-با اوقات تلخی-بدبینی یا اعتراض به کسی نگاه کردن

خورد و برد-افراط و زیاده روی-ریخت و پاش-تعدی و تجاوز

آفتابه خرج لحیم-بیشتر بودن هزینه‌ی تعمیر چیزی از بهای نو آن
برای هفت پشت کسی کافی بودن-از تحمل کسی خارج بودن-بسیار زیاد بودن
اهل نشست-تارک دنیا-گوشه‌نشین
از خدا خواستن(در برابر پیشنهاد یا کاری قرار گرفتن که خود شخص در آرزویش بوده است)

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

این پهلو آن پهلو شدن(این دنده آن دنده شدن، غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر)

 

خلاص-تمام شد-مُرد

چشته خور شدن-بهره و نصیب بردن از کسی

چوب حراج چیزی را زدن-در برابر تاراج و غارت قرار دادن

خرحمالی-بیگاری-کار پر زحمت و کم مزد

آب آتش مزاج-می سرخ

انگشت خوردن(افسوس خوردن، پشیمان بودن)

از ریخت افتادن(تناسب خود را از دست دادن، بی‌جلا و جلوه شدن)

خطایی-نوعیز آجر

دست آخر-سرانجام-آخر سر-آخر کاری
افسارگسیخته(سرکش)

پیداش شدن- آفتابی شدن-ظاهر شدن

زیج نشستن-خانه نشین شدن-انزوا گزیدن-از دوستان بریدن

آش هفت جوش(قضیه‌ی پیچیده)

رای دیدن-در داوری بی طرف نبودن و ملاحظه ی یکی از طرفین را کردن

خُردینه-بچه ی خردسال

از بیخ گوش کسی گذشتن(در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن)

چاق شدن قال-گرم شدن دعوا-اوج گرفتن بگو و مگو

دروغ به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن

خوش صحبت-شیرین زبان-خوش کلام

دار-داربست قالی-چوبه ی اعدام

دَمَر-دراز کشیده روی سینه و شکم

آدم‌قحطی-کمیابی آدم های کارآمد

آخر‌دست (سر)(بالاخره، سرانجام)

خودخوری-حالت خودخور

خوش ذوق-خوش سلیقه-خوش مشرب

دَم باز-چاپلوس-متملق

آب‌زیرکاه(حیله گر، فتنه انگیز، دو رو)

آفتاب گز کردن-ولگردی کردن

آب از آتش برآوردن(کار محال کردن)

در دست-آماده-حاضر

از سرما چاقو دسته کردن-به پهلو دراز کشیدن و زانوها را روی شکم جمع کردن و دست‌ها را میان پاها فرو بردن

ارواح بابات(به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود)

 

زده-صدمه دیده-سوراخ شده-خراب

بالا دست-صدر مجلس-حریف چیره

خون کسی را به جوش آوردن-کسی را بسیار خشمگین ساختن
باریک-دقیق-حساس

دو شکمه-آن که در بازی به جای دو نفر بازی می کند

ژست-طرز حرکت و رفتار شخص
ختنه سوران-جشنی که به هنگام ختنه کردن نوزاد پسر بر پا می کنند

خوب کاشتن-از عهده ی کاری خوب برآمدن

تو خشت افتادن-به دنیا آمدن

تو دوزی-دوختن از درون

خانه یکی-صمیمی و یکدل

تحت الشعاع قرار دادن-زیر نفوذ و تاثیر قرار دادن

بی فک و فامیل-بی کس و کار

رُب کسی را کشیدن-کسی را به کار سخت واداشتن

دمه گیر-خفه کننده-نفس گیر

چلو کباب-غذایی مرکب از چلو و کباب

چشته خور شدن-بهره و نصیب بردن از کسی

از نافِ جایی آمدن-کاری را به‌خوبی اهل جایی انجام دادن

پُرسه-مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده باشد برای گرامیداشت او

ته جرعه-باقی مانده از نوشیدنی

پایان نامه-رساله ی پایان تحصیل

چوبی رقصیدن-رقصیدن با دوستمال در دو دست

دل و دماغ نماندن برای کسی-حال و حوصله ای در کسی نبودن

حرف شنو-سر به را-مطیع

چاک زدن-نگا. چاک دادن

به محضِ-به مجرد ِ-همان وقت که

پیزری-پوشالی-بی ارزش و بی مصرف

دمامه-زن خشن-زن بی حیا و پاچه ورمالیده-آپارتی

زوار-زه وار-چیزی شبیه به زه

دور اندیشی-پایان نگری-عاقبت اندیشی

تخت خوابیدن-راحت و آسوده خوابیدن

 
رشته برشته-حرف های بی هوده و بی معنی

آیینه‌ی اسکندری(آفتاب)

حکیم جواب کرده-یتیم

پینه زدن-وصله کردن

درمانگاه-جای درمان بیمار

خانه به دوش-بی خانمان-آواره

تن خواه-پول نقد-زر و مال

زر زر کردن-غر زدن-گریه کردن شدید

از ته دل-از سر صدق و صفا

بریده بریده-منقطع-پاره پاره-گسسته

دور گرفتن-به چرخش افتادن-پشت سرهم سخن گرفتن

خوب شدن-شفا یافتن-تندرست گشتن

آتش بی‌باد-ظلم-می

از این حرف‌ها(مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد)

خلاص-تمام شد-مُرد

دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی

چاخان بازی-حقه بازی-چرب زبانی-دروغ بافی

افتادن بچه-سقط شدن جنین

پف کردن-ورم کردن-باد کردن-مغرور شدن

بد مزاج-عبوس-ترشرو-تندخو

از آب درآمدن-نتیجه دادن-تربیت شدن-روشن شدن حقیقت

دامن به کمر زدن-آماده شدن-آستین بالا زدن

 

ریم رام-رام رام-اسم صوت برای بیان آوای ساز و نوای موسیقی

پاشنه ی کفش ور کشیدن-آماده ی انجام کاری شدن

 

خانه خمیر-نگا. خانه خراب

آفتاب گز کردن-ولگردی کردن

زیر پوست کسی آب رفتن-چاق شدن-ثروتمند شدن

زیادی-اضافی-بی مصرف-خارج از حد

آشیخ روباه(آب‌زیرکاه، مکار)

حساب داشتن-حساب بانکی داشتن